- گوشه گرفتن
- گرفتن کرانه و طرف لبه چیزی را، گوشه گیری کردن انزوا گزیدن اعتزال
معنی گوشه گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- گوشه گرفتن ((~. گِ رِ تَ))
- گوشه نشینی کردن
- گوشه گرفتن
- کنایه از در گوشه ای نشستن و از مردم دوری کردن، گوشه گیری کردن
- گوشه گرفتن
- encurralar
- گوشه گرفتن
- in die Enge treiben
- گوشه گرفتن
- zapędzić w róg
- گوشه گرفتن
- загонять в угол
- گوشه گرفتن
- загнати в кут
- گوشه گرفتن
- acorralar
- گوشه گرفتن
- coincer
- گوشه گرفتن
- mettere all'angolo
- گوشه گرفتن
- in het nauw brengen
- گوشه گرفتن
- कोने में करना
- گوشه گرفتن
- menggiring ke sudut
- گوشه گرفتن
- köşeye sıkıştırmak
- گوشه گرفتن
- kukaribia pembeni
- گوشه گرفتن
- ไล่ต้อนเข้ามุม
- گوشه گرفتن
- কোণে ফেলা
- گوشه گرفتن
- کونے میں لے جانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی را شاهد قرار دادن
شاهد قرار دادن کسی را گواه کردن: ... و پس بر آن خط خویش نبشت و بوسهل را گواه گرفت، دلیل آوردن بینه آوردن
گوش دادن، گوش داشتن، کنایه از پند کسی را شنیدن و به یاد نگه داشتن
گوش دادن
گوش دادن، توجه کردن، پند کسی را پذیرفتن
کسی را بوسیدن
لرزه گرفتن لرزیدن
پاره گرفتن بلکفت گرفتن
پیشه کردن پیشه ساختن حرفه و شغل خود قرار دادن: اگرشاعری را تو پیشه گرفتی یکی نیز بگرفت خنیاگری را. (ناصرخسرو)، کار خود قرار دادن عمل خود ساختن ورزیدن: هر آن کس که او پیشه گیرد دروغ ستمکاره خوانیمش و بی فروغ. (شا. لغ)
پیشه کردن، پیشه ساختن، کاری را حرفه و شغل خود قرار دادن، پیشه کردن، برای مثال هر آن کس که او پیشه گیرد دروغ / ستمگاره خوانیمش و بی فروغ (فردوسی - ۷/۴۵۴)